09 12 2025 7351571 شناسه:

مباحث فقه ـ قضا و شهادت ـ جلسه 237 (1404/09/18)

دانلود فایل صوتی

 

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث اينکه کدام قضيه، قضيه حقيقيه است يا قضيه خارجيه، يک بحث داخلي دين است. در اصل آنچه را که اسلام آورده إلي يوم القيامه بدون کمترين تغيير محفوظ است؛ حلال و حرامش، مکروه و واجب و مستحبش إلي يوم القيامه هستند ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ،[1] با جميع احکام و حِکمش يک دين ابدي است؛ مستحباتش ابدي است واجباتش ابدي مکروهاتش ابدي است و اگر گفته مي‌شود فلان قضيه حقيقيه است فلان قضيه خارجيه، معنايش اين نيست آنچه قضيه خارجيه است مثلاً حکمش برطرف شد، نخير حکمش محفوظ است موضوعش محفوظ است، چون موضوعش تغيير کرده حکم تغيير کرده است، الآن هم اگر در يک گوشه‌اي از زمان و  زمين همان موضوع حاصل بشود، همان حکم هست.

بنابراين اگر گفته شد اين برای قضيه حقيقيه است يا آن قضيه خارجيه است و قضيه خارجيه الآن رخت بربست و نيست، معنايش اين است که  چون موضوعش نيست حکمش نيست، نه اينکه _ معاذالله _ اصل ريشه به هم خورد؛ «إلي يوم القيامه» احکام اسلامي چه احکام خمسه تکليفي چه احکام وضعي محفوظ است. الآن هم اگر يک سرزميني حکم حجاز صدر اسلام را داشته باشد، همان احکام جاري است. هستند کساني که حکمشان در زمان حاضر هم نظير حکم صدر اسلام است؛ شايد يک وقتي به عرضتان رسيد که در همان اوايل سال شصت يک کنگره‌اي به عنوان ولايت فقيه در لندن برگزار شد چون مسلمان‌هاي آنجا خيلي از مسئله ولايت فقيه و حکومت اسلامي و اينها باخبر نبودند خدا غريق رحمت کند بعضي از آقايان مثل آقاي دکتر حبيبي و اينها هم در اين جمع بودند. اينها يک مؤسسه‌اي را اجاره کردند يک کنگره‌اي برگزار کردند تا اين مسئله شبهه ولايت فقيه آنجا مطرح بشود. يادم است آن روز بعد از اينکه سخنراني تمام شد و ما خارج شديم، در همان سالن يک آقايي پشت سر ما حرکت کرد، گفت حاج آقا من يک پيشنهادي دارم گفتم بفرماييد گفت ما هر جايي مي‌رويم شناسنامه ما بايد باشد. شما چند دقيقه همين جا روي صندلي بنشينيد تا بگويم که چه مي‌خواهم بگويم. يک ميز کوچکي بود يک صندلي آن طرف ما نشستيم ديديم او دست به جيب کرد شناسنامه درآورد بعد اين دستش روی نقشه رفت به طرف اقيانوس يعني اقيانوس! رفت طرف اقيانوس آرام و همين‌طور ادامه داد تا نزديک‌هاي قطب رسيد من ديدم يک نقطه‌اي آنجا است گفت حاج آقا ما آنجا زندگی می­کنيم، نه صداي ما به جايي مي‌رسد نه صدا کسي به ما مي‌رسد. شما سلام مردم ما را به مردم ايران برسانيد، دستگاه فرستنده‌تان را طوري تنظيم بکنيد که ما هم بتوانيم استفاده بکنيم. شما چکار کرديد نجات پيدا کرديد که ما هم همان­کار را انجام بدهيم؟ آن گوشه دنيا بود. گفت اصلاً ما جايي نيستيم که اسمش را ببريم کسي بشناسد. ما در يک جزيره‌اي در اقيانوس نزديک قطب زندگی می­کنيم. گفت ما شنيديم ايران خبري است و قيامي کردند و استکبارستيزي کردند شما رسانه‌هايتان را تقويت کنيد ما هم بشنويم ببينيم شما چکار کرديد که ما هم نجات پيدا کنيم. آن گوشه عالم بود.

غرض اين است که الآن هم همين‌طور است. «إلي يوم القيامه» احکام فقهي تکليفي همه سرجايش محفوظ است. اگر گفته مي‌شود فلان قضيه قضيه خارجيه است فعلاً جاري نمي‌شود فلان قضيه قضيه حقيقيه است جاري مي‌شود اين يک اختلاف درون‌گروهي است نه _ معاذالله _ برون‌گروهي. هيچ حکمي تا روز قيامت تغييرپذير نيست اين اصل اول است. الآن هم اگر در يک گوشه‌اي از جهان همان وضع حجاز پيدا بشود همان حکم سرجايش محفوظ است.

مطلب دوم آن است که بعضي از روايات که ديروز اشاره شد اين بود که شهادت زن در مسئله استهلال که اول ماه است يا نه؟ ماه ديده شد يا نه؟ مقبول نيست. اين روايت را ديروز اشاره کرديم يعني وسائل جلد بيست و هفتم باب 24 صفحه 355 روايت هفدهم وجود مبارک امام صادق فرمود: «لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ» زن‌هاي آن روز اصلاً در مورد اينکه اول ماه است يا نه، نمي‌دانستند کدام قسمت از آسمان را نگاه کنند، چه‌طوري نگاه کنند؟ کجا را نگاه کنند؟ لذا چون هيچ خبري از اخترشناسي نداشتند در رؤيت هلال شهادتشان مقبول نبود چون موضوع‌شناس نبودند. اين برای صدر اسلام بود.

الآن که نمي‌شود اين حکم را در جامعه‌اي که زن و مردشان دانشمند و اخترشناس‌ هستند جاری کنند. بحث اين است که اين روايت و امثال اين روايت را که دارد شهادت زن در رؤيت هلال مسموع نيست، همين‌طور مي‌شود نقل کرد؟ الآن يک کنکوري هست و پذيرش دانشجو هست و هم دخترخانم‌ها مي‌روند هم آقاپسرها. هم اينها دانشجو هستند در اخترشناسي هم آنها. يک خانمي در اثر استعدادی که دارد اخترشناس ماهر مي‌شود ستاره‌شناس مي‌شود کيهان‌شناس مي‌شود مي‌شود استاد، دانشجويان ديگري هم زير دست او درس مي‌خوانند. حالا بگوييم شرعاً اين خانم که اخترشناس است استاد دانشگاه است تدريس مي‌کند، در اين زمينه کتابي نوشته، اگر درباره رؤيت هلال يک حرفي زد گفت من ماه را ديدم، شهادت او مقبول نيست اما شاگردانش شهادتشان مقبول است؟! معلوم مي‌شود آن وقتي که اين روايت وارد شد به نحوه قضيه خارجيه بود. يعني آن عصر زن‌ها اصلاً اين قدرت را نداشتند که تشخيص بدهند کجا را نگاه بکنند.

پرسش: حسی است

پاسخ: بله با اينکه حسی است الآن خيلي از طلبه‌ها را شما بگوييد نمي‌دانند کجا را نگاه کنند؟ تا چه موقع قابل ديدن است؟ خيلي‌ها يعني خيلي‌ها متوجه نيستند که اگر ماه را ما نديديم اين نديدن در اثر وجود ابر باشد اشکال دارد، يا در اثر وجود غبار باشد اشکال دارد يا در اثر قرب به شمس باشد؟ اين اصلاً متوجه نيست درسش را نخواند تازه طلبه هم هست. يک وقت است قرب به شمس مانع رؤيت است، معلوم است که ماه ديده نمي‌شود. امروز اول ماه نيست. آيا با ابزار و ادوات نجومي جديد مي‌شود کشف کرد يا نه؟ تازه اول مسئله است. اين را فقيه بايد جواب بدهد. اگر با تلسکوب بخواهيد ببينيد اگر ماه ديده نمي‌شود «لقربه الي الشمس» ولو باتسلکوب هم ببيند اثر ندارد، اگر ماه ديده نمي‌شود چون ابر است و غبار است و مانند آن، با تلسکوب ببينيد رؤيت می­شود. اين را خيلي از طلبه‌ها نمي‌فهمند چه برسد به زن­های آن روز.

به هر تقدير الآن روشن شد. به هر وسيله است مردها مي‌فهمند زن‌ها مي‌فهمند الآن که نمي‌شود اين روايت را عرضه کرد که شهادت زن در رؤيت هلال مسموع نيست. معلوم مي‌شود که قضيه خارجيه است نه قضيه حقيقيه؛ نظير محرميت نيست که «إلي يوم القيامه» زن نامحرم است، چه شرقي چه غربي. اما اين دقت را خيلي از طلبه‌ها هم نمي‌دانند که اگر مي‌خواهيم با ابزار  ببينيم اين کافي است يا نه؟ اگر ابزار، کارش اين است که مانع بودن غبار را مانع بودن ابر را مانع بودن ضعف هلال را کوتاهي هلال را برطرف کند، بله اين ابزار مي‌تواند ببيند فرق ندارد مثل عينک؛ اما مانع بودن در اثر قرب به شمس است چون ماه نزديک آفتاب است ديده نمي‌شود، اين اصلاً قابل رؤيت نيست؛ اينکه دارد «صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ»[2] يعني رؤيت طريقيت است، يعني بشود ديد، آن‌جايي که اصلاً نمي­شود ديد، شدني نيست شما با وسائل غير عادي بخواهيد ببينيد رؤيت ثابت نمي‌شود.

غرض اين است که بهره‌برداري از ابزار صناعي در کجا جايز است و در کجا جايز نيست، کجا نافذ است و کجا نافذ نيست، آن جايي که مانع ابر و غبار و مه‌آلودگی هوا و مانند آن است بله، آنجا اگر انسان استهلال کند با ابزار ببيند صحيح است؛ اما يک وقت است که نه، در اثر قرب به شمس است از بس ماه به آفتاب نزديک است ديده نمي‌شود، معلوم مي‌شود که روز اول ماه نيست. غرض اين است که اين دقت‌ها را آن روز خيلي‌ها متوجه نبودند و لذا اين روايت آمده که زن‌ها نمي‌توانند چون مقدورشان بود، اما الآن که خودشان اخترشناس هستند، شاگردانشان اينها را بلد هستند، الآن که نمي‌شود اين روايت را گفت.

پرسش: ... روايت قيد نخورده

پاسخ: روايت قيد نخورده فهم، فهم فقيه است که آيا اين قضيه خارجيه است يا قضيه حقيقيه است. چون شما منطق را نشنيديد تا بخوانيد اين مشکلات هست. چندين يعني چندين سال بايد اين از منطق بيايد در اصول، تدوين بشود تأليف بشود تدريس بشود همان‌طوري که در اصول المحکم و المتشابه، العام و الخاص، المطلق و المقيد، الحقيقة و المجاز است، اين هم بايد بيايد در فن اصول، چندين سال يعني چندين سال درس حوزوي بخوانيد تا بفهميد که چه مي‌خواهيم بگوييم. بله، نيست، چون در اصول نيامده. وقتي در اصول نيامده ، الآن هم فتواها اين است که ديه را بايد عاقله بدهد. هنوز هم که هنوز است همانطور که آن بزرگوار گفت اين حکم به هيچ وجه قابل اجرا نيست. فتوا اين است که ديه خطاي محض را بايد عاقله بدهد. الآن به همين مراجع بگويند که پسرعموي شما در فلان جاده با موتور تصادف کرده، او آسمان و زمين را نگاه مي‌کند، پسرعموي من تصادف کرده به من چه؟ مي‌گويند شما عاقله‌اش هستيد پسرعمو هستيد «من يتقرب بالأب» شما بايد ديه‌اش را بدهيد. اصلاً يعني اصلاً مسئله عاقله مطرح نيست. اين بزرگوار به من مي‌گفت شما اين را نوشتيد به ما داديد، اما الآن چندين سال است که من قاضي دستگاه قضا هستم به هر وسيله است مي‌خواهم عاقله را اجرا بکنم نمي‌توانم.

_ معاذالله _ اين حکم عوض نشده است، موضوع عوض شده است. نظام نظام عاقله و نظام بدو و چادرنشيني باشد إلي يوم القيامه حکم همين است. خيلي از مسائل منطقي است که ابن سينا مي‌خواهد. چون منطق در حوزه نيست اين دقت‌هاي عقلي نيست آن وقت براي شما تازگي دارد. غرض اين است که همان‌طوري که عام و خاص آمده مطلق و مقيد آمده حقيقت و مجاز آمده مفهوم و منطوق آمده الحقيقة و الخارجيه هم بايد بيايد که اين قضيه قضيه حقيقيه است يا قضيه خارجيه؟ اگر قضيه حقيقيه باشد مثل محرميت و نامحرميت، إلي يوم القيامه محفوظ است، اما اگر قضيه خارجيه باشد مربوط به آن زمان و زمين باشد الآن هم اگر آن خصوصيات زمان و زمين باشد حکم همين است. حالا نمونه ديگرش را به عرض شما برسانم.  نمونه ديگر مسئله زن است. در جريان زن در بيانات نوراني حضرت امير نقل شده زن عقرب است و مانند آن. آيا اينها قضيه حقيقه است يا قضيه خارجيه؟ آيا اينها به عنوان حقيقت است که زن واقعاً بد هستند يا آنکه آمده جريان جمل را راه انداخته او بد است؟ اين از آن قبيل است يا از اين قبيل است؟ ببينيم قضيه حقيقيه است يا قضيه خارجيه. مي‌بينيم وجود مبارک حضرت امير از يک طرف دارد زن را مذمت مي‌کند، از يک طرف بصره را مي‌کوبد؛ بصره بيچاره چه تقصيري دارد؟ معلوم مي‌شود يعني معلوم مي‌شود که اين زني که رفته بصره و آن قائله را راه انداخته او را مي‌خواهد بگويد وگرنه شما بصره را چکار داريد؟ مگر بصره با شهرهاي ديگر فرق مي‌کند؟ بصره اين است بصره اين است اين بصره بيچاره چکار دارد؟ اين همه رجال علمي از بصره برخواستند.

اين علي(صلوات الله و سلامه عليه) که با يک دست زن را مي‌کوبد با يک دست بصره را مي‌کوبد معلوم مي‌شود آنکه آمده جريان جمل را راه انداخته او بد است. فهم يعني اين، قرينه يعني اين. شما با زن کار داريد بله بسيار خوب، زن بد است، بصره بيچاره را چه کار داري؟ بصره اين‌طور است بصره اينطور است بصره اين‌طور است چه خبر است؟ گوشه يعني گوشه‌اي از فرمايشات حضرت امير در نهج البلاغه آمده است. بر همه ما لازم است در کنار قرآن کريم با اين کتاب شريف تمام يعني تمام! تمام نهج البلاغه آشنا باشيم. علي را آنجا مي‌شود شناخت. يک خطبه‌اي که اولش را ندارد آخرش را ندارد شما چه‌طور مي‌خواهيد استدلال بکنيد؟ شما ببينيد علي خودش را معرفي مي‌کند مي‌گويد من معجزه پيغمبر هستم. او پيغمبر است به دليل اينکه من او را قبول دارم. چرا؟ کسي که معجزه بياورد پيغمبر است، به چه دليل او پيغمبر است؟ براي اينکه او مرا تربيت کرد. تمام مردم عالم جمع بشوند بخواهند قرآن بياورند نمي‌توانند. تمام يعني تمام! تمام مردم عالم جمع بشوند بخواهند مثل علي بياورند نمي‌توانند، او مرا تربيت کرده است. «أنا آية النبوة و آية الرسالة»[3] من دليل رسالت او هستم. اين حرف‌ها در نهج البلاغه که نيست. بر همه يعني بر همه لازم است که اين کتاب شريف تمام نهج البلاغه را داشته باشيم بدانيم که امام ما چه گفته است. خطبه‌اي که اول ندارد آخر ندارد که علي را معرفي نمي‌کند.

غرض اين است که بفهميم يعني بفهميم محقق شدن حرام عيني نيست معصيت کبيره نيست اين هم که در دست و پای خيلي‌ها ريخته است اين را نمي‌گويند تحقيق. از اين طرف دارد زن را مي‌کوبد. بسيار خوب! از آن طرف بصره بيچاره را چه کار داري؟ معلوم مي‌شود که قصه قصه عايشه است، اين به زن‌هاي عادي چکار دارد. اين چهار مطلب يعني چهار مطلب؛ دو مطلب مربوط به زن است، دو مطلب مربوط به بصره است اينها قرينه هم هستند.

در کلمات قصار کلمه 61 اين است که او زبان چرب دارد ولي عقرب است «اَلْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اَللَّسْبَةِ»

کلمه 238 اين است که «اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا».

بياييم به سراغ خطبه‌ها در خطبه 102 درباره بصره اين فرمايش را دارد «فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ» بصره مرگ بر تو واي بر تو. بصره بيچاره چه تقصيري دارد؟ در نامه هجده دارد «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِيسَ» بدان شيطان آنجا راه رفته است. اين معلوم مي‌شود که قضيه جمل است. بصره با شهرهاي ديگر چه فرقي دارد؟ اين نشان مي‌دهد که اين قضيه قضيه حقيقيه نيست نظير «المرأة کذا» قضيه قضيه خارجيه است. الآن که چنين چيزي نشده و بصره رجال خوب و علماي خوب و محققين خوب دارد، بصره مثل شهرهاي ديگر قابل مجد است. غرض اين است که اين بايد از منطق به اصول بيايد، مثل عام و خاص و مطلق و مقيد و متشابه و محکم و مفهوم و منطوق علمي بشود، درس داده بشود تا هم آن نزاع معروف بين فارابي و ابن سينا روشن بشود و هم اين حکم که آيا قضيه قضيه حقيقيه است يا قضيه خارجيه روشن بشود تا فقيه بتواند بگويد که اين روايت برای جميع اوقات است با حفظ موضوع؛ الآن هم اگر يک جايي _ خداي ناکرده _ يک چنين موضوعي پيش آمد، حکم همين است. غرض اين است که حکم الهي عوض نشده است، موضوع عوض شده نظير بدوي و غروي و مانند آن. چادرنشيني آن‌طور، روستانشين اين‌طور؛ الآن چادرنشين ما با وجود تلويزيون و اينها، به همه امور جديد مجهز است فرقي نمي‌کند؛ آن روز گفت که اگر بدو باشد اين‌طور باشد قروي با قاف يعني قريه‌نشين باشد اين‌طور است. بيابان‌نشين باشد اين‌طور.

خدا مرحوم ابن ادريس را غريق رحمت کند، مي‌گفتند اين عاقله اصلاً از عقل نيست از عقال است. از ديرزمان در بين اين قبايل رسم بود که اگر يک حادثه‌اي پيش آمد اينها اين حادثه را عقال مي‌کردند جلويش را مي‌گرفتند که خطري پيش نيايد و اينها ديه را مي‌دادند. اسلام همين را امضاء کرده است.

غرض اين است که اينها بررسي کردند حساب کردند که موضوع عوض شده نه اينکه _ معاذالله _ حکم عوض شده باشد. آن وقت الآن هم کاملاً آدم مي‌تواند بگويد اين حکم سرجايش محفوظ است. اينکه حضرت فرمود شهادت زن درباره رؤيت هلال مسموع نيست الآن هم اگر آن موضوع باشد بله، حکم همين است؛ نشانه‌اش همين جريان بصره است. اين‌طور شما بصره را مي‌کوبي بصره بيچاره با شهرهاي ديگر چه فرقي دارد؟ بصره اين طور است بصره اين طور است! اين نشان مي‌دهد که «اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا» برای آن زمان است. همين مرأه را مي‌گويند قاضي نمي‌تواند باشد فلان نمي‌تواند باشد. آن روز در بحث زن و مرد تحقيق شد که زن مي‌تواند به حد صاحب جواهر برسد، يک؛ شاگردان او بشوند مرجع تقليد، دو؛ شاگردان او بشوند قاضي، سه؛ اينها هيچ محذوري ندارد. حالا جلوي کار اجرايي را گفتند بگيريد اما جلوي کار تحقيقي را نگفتند بگيريد. مگر زن نمي‌تواند بالاتر از صاحب جواهر باشد؟ بله مي‌تواند. شاگردان او نمي‌توانند مرجع تقليد بشوند؟ بله. شاگردان نمي‌توانند قاضي بشوند؟ بله. پس معلوم مي‌شود زن مي‌تواند اين کار را بکند. حالا حرمت زن و مانند آن سرجايش محفوظ است. همه يعني همه اين بحث‌ها در بحث زن گذشت که اين جلال زن و شکوه زن عظمت زن سرجايش محفوظ است. حالا اگر براي حرمت زن نمي‌گذارند با نامحرم تماس بگيرد اين براي حفظ مقام او است نه اينکه خداي ناکرده بخواهند بگويند زن در جامعه کم دارد. آن روز به هر وسيله‌اي بود تثبيت شده است که اگر از صاحب جواهر بالاتر نباشد مثل صاحب جواهر مي‌تواند بشود، يک؛ شاگردان او مي‌شوند مرجع تقليد، دو؛ شاگردان او می­شوند قاضی، سه؛ شاگردان او مي‌شود فلان. اين زن است.

بنابراين بررسي کردن اين کلمات و اينها نشان مي‌دهد به اينکه کدام قضيه قضيه حقيقيه است و کدام قضيه قضيه خارجيه است.

اما بقيه بحث‌ها؛ خدا مرحوم آخوند خراساني را غريق رحمت کند ايشان در اين تکمله‌اي که بر تبصره مرحوم علامه(رضوان الله تعالي عليه) دارد، بعضي از فرمايشاتي که مرحوم محقق اينجا دارند ايشان در کتاب شهادت دارند و آن بحث اين است که حالا شهادت شاهد گذشت يمين صاحب‌يمين هم گذشت محکمه حکم کرده است. بعد کشف خلاف شد معلوم شد که اين شهادت دروغ بود. اين يا در حکم تکليفي است يا در حکم وضعي است يا در قصاص است يا در ديات است فرق مي‌کند؛ اگر بعد از شهادت کشف خلاف شد که اين يک نيرنگي بوده است و هنوز حکم صادر نشده، محکمه حکم نکند، اين يک. اگر بعد از حکم محکمه معلوم شد که اين نيرنگ است اگر جزء حدود است اجرا نشود، اين دو. حقوق است اجرا نشود، اين دو. و اگر بعد از محکمه ثابت شود که اين شهادت دروغ بود ولي اجرا بشود، او ضامن است بايد از او گرفت، اين سه. و اگر قصاص بود، و حکمي را جاري کردند، کسي را مجروح کردند، حالا او قصاص نمي‌شود معادل قصاص را بايد داشته باشد، چهار. همه اين احکام در شرايع آمده گوشه‌اي يعني گوشه‌اي از اين احکام در تکمله مرحوم آخوند خراساني آمده ما براي حفظ حرمت اين دو بزرگوار إن‌شاءالله روز شنبه فرمايشات اينها را نقل مي‌کنيم.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

  [1] . سوره فصلت، آیه42.

[2] . تهذيب الأحکام، ج4، ص159.

[3]. تمام النهج البلاغه، ص430: «الست آية نبوة محمد صلي االله عليه و آله و سلم، و دليل رسالته و علامة رضاه و سخطه».


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق